سلام ايمانه خانوم
خسته نباشيد
وبلاگ غريبي داريد منظورم حرفهاي وبلاگ نيست. منظورم حضور پارسي بلاگ خونهاست. چرا؟
مطالبتون خيلي قشنگه و نثرتون هم تو مايههاي رفيقمون آقا مجيد يا جناب اميرخانيه.
تعجب داره!
وبلاگتون رو اتفاقي يافتم و اتفاقيتر در عرض نيم ساعت كل مطالب رو خودنم.
پست حكايت دلم، به يادم اندخت كه چمه. خيلي دلم براش تنگه .آره تنگه . منم دوسش دارم ولي نيستم. ميفهمي نيستم. تو باغش نيستم. خودم خودم رو اندختم بيرون
بيرون.
يه روزايي از بلندترين جاي خونه ميرفتم و ميگفتم سلام. اونروزها روزايي بود كه جمكراني نديده بودم ودر آرزوش واقعا بال بال ميزدم. حالا نزديكترم بهش ولي فقط از مسافت نزديك شدم. حيف ايكاش برگردم به اون روزها. چه كنم كه همه آرزوي آينده دارند و من در آرزوي برگشت گذشتهام.ميخوام برسم به اون لحظهاي كه بوي آقا رو حس كنم دوباره.
سرت رو درد آوردم.
تو بولاگم بهشما لينك ميدم البته با اجازهتون.
سالم باشي
يا علي مددي