• وبلاگ : سلام آقا
  • يادداشت : چراغ‎ها را ما خاموش مي‎کنيم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 26 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام با شما هم عقيده هستم مردم ما مردم خوبي هستند خيلي خوب ، توي جريان انتخابات شهر من يکي از کانديداها در نوار سي دي منتشر با کارگاني حرف ميزد که از اول صبح زير بارون وبرف کنار خيابون ميموندند تا کسي بياد و اونا رو ببره سر کار ازشون پرسيد شما انتظار نداري جايي ، سرپناهي باشه که توي سرما اينقدر که منتظر ميموني براي کار اذيت نشي ، گفت آقا باشه خوبه ............ومن به اين فکر کردم در کشور من چه مرديم بي توقع، حتي کمترين خدامات شهري رو هم حق خود نميدونند ودر کنار اون چه پولهايي هزينه ميشه ، براي سفرهاي زيارتي همين اعضاي شورا؟؟؟؟باورتون نميشه من قسمتهايي رو از شهر خودم در اين نوار ديدم که باورم نميشد هنوز هم در کشور ثروتمند واسلامي من مردم اينقدر درفقر زندگي کننند وهمونها در پاسخ براي شرکت بگن ما به نداي رهبرم جواب ميديم ودر انتخابات شرکت ميکنيم ،کاش مسئولين ما بيشتر قدر اين مردم رو ميدونستند ...کاش اينقدر که براي رسيدن به منصبي تلاش ميکردند همون قدر نه يک صدم اون به ياد ضعفا هم بودن ميگن مصلحته که اين باشه واون نباشه ولي آيا اگر بر اساس برنامه مدون وظايف شوراها بود نبايد بر اساس نيازوظايف شوراها از اقشاري که بايد در هر زمينه فعاليت داشته باشن گروههايي رو معرفي و به مردم اجازه ميدادن بر اساس تعهد وتخصص گروههاشون رو تشکيل بدن تا هر کس در جاي خودش به وظايف طراحي شده در برنامه شوراها عمل کنه تا شاهد شکوفايي هرچه بيشتر در شهرهامون باشيم ...نميدونم چرا درخدمات شهري هم باز اين سياسته که حرف ميزنه نه تعهد و تخصص کاش يکي جواب من رو ميداد.....من به کلاريس هم فکر کردم واينکه چرا غر ميزنه ،يه وقت آدم از زندگيش و....ميگذره ومطمئنه در قبالش نتايج مثبت ميگيره ولي وقتي پس از هر گذشتن چيزي از سردرگمي مردمت کم نميشه وجز خستگي روحي چزي برات نمي مونه ...خب ممکنه تو هم مثل کلاريس حداقل به فکر خودت وخانواده ات باشي ....ميدونيد مشکل ما اينه که در همه موارد سطح زندگي خودمون رو مبناي تفکرمون قرار ميديم اگه در هر شرايط خودمون رو جاي فردي که باهاش برخورد مي کنيم بذاريم شايد شرايط روحيش رو بهتر درک کنيم ...خوشحالم که نوشته شما رو خوندم من با فعاليت خانم ها موافقم ولي راستش تا نصف شب نه ........خب اينم نظر منه ممکنه شما فکر کنيد منم يه کلاريسم ولي منم زماني در فعاليتهاي انتخاباتي زياد تلاش ميکردم چون حس ميکردم .چون خداوند بمن قدرت تفکر داد وظيفه دارم که باشم .اما راستش بعد تموم شدن اين فعاليتها ديدم هرکي ميره ....ولش کنيد خودتون از من بهتر ميدونيد درد دلي بود بعد از نماز خوابم نبرد گفتم يه سر بزنم ببينم منتخب پارسي بلاگ چي گفته در درددلم باز شد موفق باشيد راستي تبريك ميگم منتخب شديد

    پاسخ

    قسمت اول حرفهاتون که حرف منم بود... بهتر بگم:حرف خيلي ها بود! حرفهاي زيادي هم داريم درباره اين مسئله .شايد به موقعش بگم.مردم از بيرون به ماجراها نگاه مي کنن ولي وقتي يه خورده مي ري تو بطن قضايا مي بيني...به! چه خبره!درباره فعاليت خانم ها هم کمابيش موافقم با شما.من و دوستان هم به اين موضوع پابنديم ولي يه شبايي ديگه کارش نمي شه کرد... شايد بعدا اين جواب را بسط دادم. الان توي دانشگاهم...چند نفر هم دارن چشم غره مي رن که زودتر بلند شم! ...بابا پاشدم!