• وبلاگ : سلام آقا
  • يادداشت : چفيه‎هاي اتو کشيده
  • نظرات : 3 خصوصي ، 29 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عليكم.
    خسته نباشيد و دست مريضاد!
    متن «نيمه» جالبي بود، ظاهرا و «پر حرف» در صورتي كه كالبد شكافي بشود (اوه، بحث تخصصي شد!).
    اين جمله قشنگيه!!!:
    -نمايشگاهتان بسيار خوب است فقط اگر مي شد کبوترهاش را بيشتر کنيد بهتر بود!
    اما اين يكي...:
    بين خودمان بماند: تنبل شده ايم...تنبل!
    افسووووووس (واو افسوس توام با يك آه با حسرت) واقعا درسته. خيلي تنبل شديم. خيلي! ياد يه چيزي افتادم كه باز هم نشون دهنده بي عرضگي ماست: يك انيميشن با اهداف صهيونيسم اسكار امسال رو برد خونه!
    هنوز آمار فيلمها رو ندارم، ضمن اينكه «فصل شكار» هم اهداف ضد اسلامي داشت، مسلمانها در اين انيميشن، (خيلي ببخشيد، گوشتون رو بياريد جلو): تشبيه به «حيوون» ميشن!!!
    با جمع شدن «كربن» و «جي تي اي» از بازارهاي تهران و قم و يحتمل ساير شهرها، باز هم ياد بي عرضگي خودمون افتادم. حالا اين چيزها چه ربطي داره به بي عرضگي ما، انشاءالله همين روزها در مورد همين مطالب به طور مفصل يك پست در كفتر خواهيم داشت.
    متنتون پر از «يادآوري» بود. «يادآوري» براي بچه هاي «ادعاي شيعه»ي تنبل پر توقع!

    پاسخ

    عليکم السلام. زنده باشيد و همچنان ملّالغتي!( گفته باشم، اون دست مريضاد را من با رعايت کامل امانت نوشتم...بريد يقه نويسنده اش را بگيريد!) بحثي که مطرح کردين بحث درستيه اما وارد يه فاز ديگه مي شه.الان وقتي اين بحث را پيش مي کشي مي گن امکانات اونها از ما بيشتره ، همه چيز دست اونهاست، ما کاري نمي تونيم از پيش ببريم. (حالا اين حرف درسته يا نه،کاري ندارم).ولي تو اين بحثي که من مطرح کردم تکيه ام بيشتر روي عدم نوآوري بود.اينکه چرا در مقابل دشمني که براي کوچکترين اهدافش بيشترين طرح هاي ابداعي و نو و به روز را به کار مي بره ما براي اين همه هدف با ارزش و اصيل، هنوز گيريم توي چند روش کهنه که واقعا تاريخ مصرفشون گذشته.مثلا همين نمايشگاه...حضرت عباسي ديگه کسي حال ايستادن و خوندن متن هاي ديواري را نداره. عکسها هم ديگه اون جوري که بايد تاثير گذار نيستند.از بس دست و پاي بريده و سر قطع شده پوستر کرديم و زديم اين طرف و اون طرف ، واقعا همه را قسي القلب کريم.من به جدّ با اين عکس ها مخالفم.اونقدر اين چيزها را در ديد عموم گذاشتيم که حالا طرف با اون وضع حجاب، از جلوي عکس بدنهاي قطعه قطعه شهدا رد مي شه و انگار نه انگار، مي گه و مي خنده... تقصيري هم نداره...تقصير، گردن ماست که مي خوايم کار خوب و ارزشي بکنيم اما نمي فهميم چه کار داريم مي کنيم.نمي فهميم کاري که به خاطرش دنبال ثوابيم چه تبعاتي داره.مثلا پارسال توي همين يادواره، بسيج توي هر دانشکده و در سالن ها، چند تا صحنه ساخته بود از ظهر عاشورا و کوچه بني هاشم و خانه حضرت زهرا(س) و نخلستان و چاهي که منقوله حضرت مولا(ع) باهاش اسراري داشته. من خيلي به بسيج انتقاد کردم.دليلش هم اين بود که مي ديدم بچه ها و اساتيد در حالي که مي گن و مي خندن،از جلوي اين صحنه ها رد مي شن...اين يعني زنگ خطر! يعني بچه شيعه ما ماجراي ظهر عاشورا را به حالت بازسازي شده داره مي بينه و عين خيالش نيست.يعني بچه شيعه ما از کنار درب سوخته خونه حضرت زهرا(س) رد مي شه و دنبال عيش خودشه. اينا همه ش تقصير ماست که نمي فهميم داريم چکار ميکنم. بچه ها که تقصيري ندارن.نمي تونند هر بار که از سالن رد مي شن مثلا بشينن و گريه کنن،تقصير بازم گردن ماست! کي گفته اين جور بايد کار ارزشي کرد؟ داريم بزرگترين مصيبتهامون را عادي و پيش پا افتاده مي کنيم.خب معلومه ديگه عادي مي شه...ديگه از بس مي بيني و هيچ حالتي در تو ايجاد نمي شه برات بي رنگ مي شه... اين کار، ارزشيه؟ اين که همه ش ضد ارزشه.اين که داره همون کاري را مي کنه که دشمن داره مي کنه... بابا اين حرفا را ما به کي بگيم؟؟!!