• وبلاگ : سلام آقا
  • يادداشت : چفيه‎هاي اتو کشيده
  • نظرات : 3 خصوصي ، 29 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    سلام اگه شما دوره خبرنگاري ديدي كه همديگه رو ميشناسيم . وگر نه كه هيچي. وبلاگت خوبه ولي چرا راكدي. من لينكت رو تو وبلاگم گذاشتم. يا حق
    پاسخ

    عليکم السلام... دوره خبرنگاري را که گذروندم ولي هم چند سال پيش بود، هم اينکه تا جايي که يادم مي ياد همه خانم بودند! رکود وبلاگ را هم بذاريد پاي اينکه خيلي به تاثير وبلاگ معتقد نيستم که درست و حسابي بچسبم بهش، ثانيا اهل وبگردي و کامنت گذاشتن براي ديگر وبلاگ ها هم نيستم که از اين طريق تبليغي براي وبلاگ بشه، ثالثا مشغله هايي هم که هست فرصت کافي براي کار وبلاگ نمي ذاره... خلاصه معلوم نيست اينجا چه جوري داره مي گرده!

    بعونك يا لطيف

    سلام

    خدا رو با اين زبون قاصرم شاكرم كه افتخار آشنايي با شما دوست همسنگري رو نصيبم كرد.

    به نظر بنده اون واژه اي و اون عبارتي رو كه شهيد بزرگوار آويني با ترس بر زبونش جاري ميكرد و ما و جامعه ما رو هشدار ميداد كه نكنه بعد از جنگ و بعد از شهدا دچار اون بشيم دچارش شديم. دوست من آفت امروز جامعه ما اينه كه به قول سيد مرتضي ما بچه مذهبي ها دچار روزمرگي شديم. روزمرگي عزيزم.فقط ميتونم اين آرزو رو داشته باشم و اين دعا رو بكنم كه:آخدا ظهور آقامون رو هرچه سريعتر برسون و كمكمون كن بتونيم در ركابش به شهدا برسيم و شرمنده حضرت زهرا نباشيم.

    خوشحال ميشم به ما هم سر بزنيد.

    در زير بيرق جمهوري گل محمدي موفق و پيروز باشيد.

    ياحق.

    فعلا......

    سلام

    داداش دمت گرم

    داداشي مرجع تقليدتون كيه؟

    اين فالب رو خودتون طراحي كردين؟

    يا علي

    پاسخ

    عليکم السلام.داداش؟!! خط رو خط افتاده انگار! والا من که هر چي فکر کردم نفهميدم ربط اين پست با مرجعم چي بود! قالب هم يادگار بلاگفاست.يا علي و بچه هاش.

    ...

    آدم دلش توي اين غروب ها بيشتر مي‏گيرد. امان از اون وقتي كه به خودمون مي‏گيم:

    «خب ديگه خيلي كار كرديم! حالا يه كمي هم زندگي كنيم!»

    وقتي خواستيم به جاي بندگي كردن، زندگي كنيم، بهتر از اين نمي‏شود. اون وقت كه تمام همايش‏ها و نشست‏هامون هم براي بالا بردن ريزومه‏ي كاري‏مون باشه به‏ز اين نمي‏شه.

    تنبل نشديم. براي پيدا كردن دنيامون هيچ وقت تنبل نمي‏شيم ماشالا. ولي براي انجام وظيفه... انگار ديگه بايد زندگي كنيم. هان؟

    جاري باشيد....

    سلام ...

    مطلب آخرتون رو خوندم ... عالي بود ... لذت بردم.

    قلمتون استوار.

    يا علي يازهرا

    پاسخ

    عليکم السلام.نظر لطفتونه.

    با سلام و احترام

    متاسفانه ذكر و خير شهدايي كه روزگاري جان خود را در طبق اخلاص به مولاشون تقديم كردن ، اين روزگار خيلي كم شده

    ديگه كمتر كسي پيدا مي شه كه يكم فكر كنه اگه اونها نبودن چي مي شد و انها چكار كردن ؟

    ديگه كسي به حرف ولي امرش آقا سيد علي توجهي نداره كه فرمود : زنده نگه داشتن ياد شهدا كمتر از شهادت نيست

    ديگه ...

    اي كاش كه ما بچه مذهبي ها ...

    بگزاريد ديگه ادامه ندم ،‏چون

    موفق و پيروز باشيد

    يا علي مدد

    التماس دعا

    خدانگهدار

    پاسخ

    عليکم السلام.

    دلتنگ شدم فقط همين ...

    براي خواندن حال جسمي مساعدي ندارم

    ببخش خواهرم

    پاسخ

    خدا که بد نمي ده ... چي شده آبجي؟

    سلام

    شما چه طرحي داريد؟!!!

    پاسخ

    عليکم السلام.سوالتون منو ياد امتحان يکي از اساتيد انداخت که سوالاش کوچيکه اما جوابهاش...! جواب اول اينکه منم جزو تنبلهام! جزو اونايي که فقط بلدن حرف بزنن.جزو اونايي که شبا به جاي مسواک زدن ، سيب گاز مي زنن! مي دونين اصلا يه جورايي تنبلي، ويروسي شده اين روزا! اما جواب اصليم...باشه ان شاء الله آخر سر يا به پست اضافه مي کنم يا به صورت کامنت مي ذارم... آخه جواب کامنتهامون هم مثل پست هامون شده طومار!

    سلام
    شايد هم حوصله مان سر رفته ... شايد اين آدم ها هم دلشون لک زده واسه يک حماسه ....شايد از قعود خسته شدن ؟!!!!کسي چه ميدونه ؟

    به اميد آسمان آبي فردا ...

    دلم نمياد وبلاگتونو ببندم

    اما...

    هر كو دور ماند از اصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش

    كمك بزرگي به من كرديد... يه دنيا ممنونتم

    پاسخ

    توي پستي که زده بوديد نوشته بوديد که اين آهنگ، بدجوري با دلتون بازي کرده.خدا را شکر که بالاخره يه نفر گرفت من چه قصدي دارم از گذاشتن اين آهنگ. دقيقا حرف دل منو زده بوديد...حالا از من چرا ممنونيد؟ دم عليمي گرم!

    سلام عليكم.
    خسته نباشيد و دست مريضاد!
    متن «نيمه» جالبي بود، ظاهرا و «پر حرف» در صورتي كه كالبد شكافي بشود (اوه، بحث تخصصي شد!).
    اين جمله قشنگيه!!!:
    -نمايشگاهتان بسيار خوب است فقط اگر مي شد کبوترهاش را بيشتر کنيد بهتر بود!
    اما اين يكي...:
    بين خودمان بماند: تنبل شده ايم...تنبل!
    افسووووووس (واو افسوس توام با يك آه با حسرت) واقعا درسته. خيلي تنبل شديم. خيلي! ياد يه چيزي افتادم كه باز هم نشون دهنده بي عرضگي ماست: يك انيميشن با اهداف صهيونيسم اسكار امسال رو برد خونه!
    هنوز آمار فيلمها رو ندارم، ضمن اينكه «فصل شكار» هم اهداف ضد اسلامي داشت، مسلمانها در اين انيميشن، (خيلي ببخشيد، گوشتون رو بياريد جلو): تشبيه به «حيوون» ميشن!!!
    با جمع شدن «كربن» و «جي تي اي» از بازارهاي تهران و قم و يحتمل ساير شهرها، باز هم ياد بي عرضگي خودمون افتادم. حالا اين چيزها چه ربطي داره به بي عرضگي ما، انشاءالله همين روزها در مورد همين مطالب به طور مفصل يك پست در كفتر خواهيم داشت.
    متنتون پر از «يادآوري» بود. «يادآوري» براي بچه هاي «ادعاي شيعه»ي تنبل پر توقع!

    پاسخ

    عليکم السلام. زنده باشيد و همچنان ملّالغتي!( گفته باشم، اون دست مريضاد را من با رعايت کامل امانت نوشتم...بريد يقه نويسنده اش را بگيريد!) بحثي که مطرح کردين بحث درستيه اما وارد يه فاز ديگه مي شه.الان وقتي اين بحث را پيش مي کشي مي گن امکانات اونها از ما بيشتره ، همه چيز دست اونهاست، ما کاري نمي تونيم از پيش ببريم. (حالا اين حرف درسته يا نه،کاري ندارم).ولي تو اين بحثي که من مطرح کردم تکيه ام بيشتر روي عدم نوآوري بود.اينکه چرا در مقابل دشمني که براي کوچکترين اهدافش بيشترين طرح هاي ابداعي و نو و به روز را به کار مي بره ما براي اين همه هدف با ارزش و اصيل، هنوز گيريم توي چند روش کهنه که واقعا تاريخ مصرفشون گذشته.مثلا همين نمايشگاه...حضرت عباسي ديگه کسي حال ايستادن و خوندن متن هاي ديواري را نداره. عکسها هم ديگه اون جوري که بايد تاثير گذار نيستند.از بس دست و پاي بريده و سر قطع شده پوستر کرديم و زديم اين طرف و اون طرف ، واقعا همه را قسي القلب کريم.من به جدّ با اين عکس ها مخالفم.اونقدر اين چيزها را در ديد عموم گذاشتيم که حالا طرف با اون وضع حجاب، از جلوي عکس بدنهاي قطعه قطعه شهدا رد مي شه و انگار نه انگار، مي گه و مي خنده... تقصيري هم نداره...تقصير، گردن ماست که مي خوايم کار خوب و ارزشي بکنيم اما نمي فهميم چه کار داريم مي کنيم.نمي فهميم کاري که به خاطرش دنبال ثوابيم چه تبعاتي داره.مثلا پارسال توي همين يادواره، بسيج توي هر دانشکده و در سالن ها، چند تا صحنه ساخته بود از ظهر عاشورا و کوچه بني هاشم و خانه حضرت زهرا(س) و نخلستان و چاهي که منقوله حضرت مولا(ع) باهاش اسراري داشته. من خيلي به بسيج انتقاد کردم.دليلش هم اين بود که مي ديدم بچه ها و اساتيد در حالي که مي گن و مي خندن،از جلوي اين صحنه ها رد مي شن...اين يعني زنگ خطر! يعني بچه شيعه ما ماجراي ظهر عاشورا را به حالت بازسازي شده داره مي بينه و عين خيالش نيست.يعني بچه شيعه ما از کنار درب سوخته خونه حضرت زهرا(س) رد مي شه و دنبال عيش خودشه. اينا همه ش تقصير ماست که نمي فهميم داريم چکار ميکنم. بچه ها که تقصيري ندارن.نمي تونند هر بار که از سالن رد مي شن مثلا بشينن و گريه کنن،تقصير بازم گردن ماست! کي گفته اين جور بايد کار ارزشي کرد؟ داريم بزرگترين مصيبتهامون را عادي و پيش پا افتاده مي کنيم.خب معلومه ديگه عادي مي شه...ديگه از بس مي بيني و هيچ حالتي در تو ايجاد نمي شه برات بي رنگ مي شه... اين کار، ارزشيه؟ اين که همه ش ضد ارزشه.اين که داره همون کاري را مي کنه که دشمن داره مي کنه... بابا اين حرفا را ما به کي بگيم؟؟!!
    + مهاجر 
    ... شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است!

    به نام خدا

    سلام عليكم ! نمي دونم چي مي شه گفت . تنها چيزي كه مي دونم اينه كه ما ، ماهايي كه امروز رو خون شهدامون قدم مي زنيم ؛ بايد يادشون رو زنده نگه داريم . حق نداريم بذاريم فراموش شن . هر جوري كه شده ... نمي دونم ؛ شايد به گفته ي شما تنبل شديم ...بايد عمل كرد ... يه كار اساسي...

    يا خق

    پاسخ

    عليکم السلام. باور کنيد براي زدن اين پست خيلي با خودم کلنجار رفتم.علت اصليش هم همينه که شما فرمودين:«نمي دونم چي مي شه گفت»! اما مي دونم که اين جور پيش بريم بايد همون جور که تن شهدا را به خاک سپرديم يادشون را هم به موزه شهدا بسپريم.خيلي دلم پره..اول هم از دست خودم که بيشتر از همه تنبل و عافيت طلب شدم. درد اين جاست که همه مون فقط بلديم حرف بزنيم... خداييش بايد عمل کرد...يه کار اساسي!
     <      1   2