• وبلاگ : سلام آقا
  • يادداشت : يك شروع دوباره
  • نظرات : 1 خصوصي ، 19 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رها 

    مولاجان!

    يا بزن سيلي به رويم يا نوازش كن سرم

    در دو حالت چون به دستانت رسم مي بوسمش

    باران نباريد، چشمه ها نجوشيد.... سالها آمدند و رفتند اما ابري نيامد و باراني نباريد.....درجستجوي آب گوش ها تيز شده بود....به ناگاه صدايي شنيده شد: تا باراني نشويد باران نمي بارد....برخي گفتند: از بي حوصلگي است. برخي گفتند هذيان تشنگي است اما نباريدن و تشنگي نه هذيان بود و نه از بي حوصلگي.... چاره اي نبود بايد باراني مي شدند تا باران ببارد.

    اين متن از آقاي اسماعيل شفيعي سروستاني است

    عيدت مبارك، خدا قوت

    پاسخ

    ارادت داريم!