...
آدم دلش توي اين غروب ها بيشتر ميگيرد. امان از اون وقتي كه به خودمون ميگيم:
«خب ديگه خيلي كار كرديم! حالا يه كمي هم زندگي كنيم!»
وقتي خواستيم به جاي بندگي كردن، زندگي كنيم، بهتر از اين نميشود. اون وقت كه تمام همايشها و نشستهامون هم براي بالا بردن ريزومهي كاريمون باشه بهز اين نميشه.
تنبل نشديم. براي پيدا كردن دنيامون هيچ وقت تنبل نميشيم ماشالا. ولي براي انجام وظيفه... انگار ديگه بايد زندگي كنيم. هان؟
جاري باشيد....